loading...
هنوز دیر نشده؟؟؟؟
عاشق گمنام بازدید : 81 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (0)


شبی با بید می‌رقصم، شبی با باد می‌جنگم
که چون شب‌بو به وقت صبح، من بسیار دلتنگم

مرا چون آینه هر کس به کیش خود پندارد
و الّا من چو می‌با مست و هشیار یکرنگم

شبی در گوشه ی محراب قدری ربّنا خواندم
همان یک بار تار موی یار افتاد در چنگم

اگر دنیا مرا چندی برقصاند ملالی نیست
که من گریانده‌ام یک عمر دنیا را به آهنگم

به خاطر بسپریدم دشمنان! چون نام من عشق است
فراموشم کنید ای دوستان! من مایۀ ننگم

“مرا چشمان دل سنگی به خاک تیره بنشانید”
همین یک جمله را با سرمه بنویسید بر سنگم 

نویسنده:رضا سعذی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت نوشته شده توسط یه عاشق تنها و دل باخته؟؟ هنوز دیر نشده???
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما درمورد وبلاگ چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 40
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 25
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 25
  • بازدید ماه : 25
  • بازدید سال : 35
  • بازدید کلی : 2,615
  • کدهای اختصاصی
    کد پیغام خوش آمدگویی