loading...
هنوز دیر نشده؟؟؟؟
عاشق گمنام بازدید : 53 پنجشنبه 24 فروردین 1391 نظرات (1)

زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می‌راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: “یواشتر برو من می‌ترسم” مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: “خواهش می‌کنم، من خیلی میترسم.” مردجوان: “خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!” زن جوان: “دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟” مرد جوان: “مرا محکم بگیر” زن جوان: “خوب، حالا میشه یواشتر؟” مرد جوان: “باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی‌تونم راحت برونم، اذیتم می‌کنه.”

ارسال نظر برای این مطلب
این نظر توسط سید مجتبی موسوی در تاریخ 1348/10/11 و 18:21 دقیقه ارسال شده است

مجتبی هستم عضو شدم داش تاییده را بزن و تبدل لینیک کن با وبلاگ من شکلکشکلکشکلکشکلکشکلک


کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت نوشته شده توسط یه عاشق تنها و دل باخته؟؟ هنوز دیر نشده???
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    نظرسنجی
    نظر شما درمورد وبلاگ چگونه است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 6
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 50
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 4
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 5
  • بازدید ماه : 39
  • بازدید سال : 49
  • بازدید کلی : 2,629
  • کدهای اختصاصی
    کد پیغام خوش آمدگویی